خستگی کاری چیست و چطور میتوان بر آن غلبه کرد؟
طی روزهایی که این چند سال اخیر گذشته، همه مردم در مقیاس جهانی با غم و اندوه و آسیب و خستگی ، دست و پنجه نرم کرده و میکنند. تقریبا هر کدام از ما در مدت همهگیری کرونا چیزی را از دست داده و یا شرایط طاقتفرسایی را پشت سر گذاشتهایم. چیزهای ارزشمندی مثل رابطه، شغل، عزیزان و آرامش ذهنی. بنابراین چندان پر بیراه نیست که مشتریان خسته تر و تحریکپذیرتر از گذشته شده باشند، کارهای زیادی به تعویق بیافتد و یا تمرکز هنگام کار، بسیار کمتر از گذشته شده باشد.
در این میان نقش مدیران و رهبران سازمانها و شرکتها بیش از پیش به چشم آمده و مهم جلوه میکند. فراموش نکنید که شما درمانگر نیستید و موظف به اجرای نقش درمانگران نیز نیستید. اما برای مدیریت کردن افرادی که هر کدام به نوعی دچار آسیب و تروما شدهاند، باید مجهز به مهارتهای جدید باشید. باید در این مسیر به کارکنان خود کمک کنید تا علاوه بر تقویت ساز و کارهای دفاعی سالم در برابر اضطراب و غم و اندوه، بتوانند از اشتباهات معمولی که افراد هنگام فشار مرتکب میشوند دوری کنند. شما نیز باید حواستان باشد که فشار و اضطراب اضافی به افرادتان وارد نکنید.
الگویی در مقابل خستگی باشید.
این نکته مهم و طلایی را جایی یادداشت کنید تا هرگز فراموشتان نشود: مراقبت از روان، یک کار لوکس و تجملاتی نیست بلکه یک کار لازم، واجب و ضروری است. اگر احساس میکنید که تحریکپذیر، گوشهگیر و بیثبات شدهاید این احتمال را در نظر بگیرید که افراد تیمتان نیز به همین شکل و از همین طریق آسیب ببینند. اگر این روزها تصمیمهای عجولانه و متناقضی میگیرید، حواستان باشد که نابودی اعتماد و روحیه تیمتان را مورد هدف قرار دادهاید.
این نکته را بپذیرید که انسانها با تمام احساسات و عواطفشان، انسان هستند و هیچ ایرادی ندارد که این احساسات و عواطف دستخوش تغییرات شوند. به عنوان یک مدیر، الگویی برای مواجه شدن و پذیرفتن نقصهای اجتنابناپذیر انسانی باشید و برای درمان آنها بکوشید.
انعطافپذیری ذهنی در مقابل خستگی
هنگام بحران نیاز بیشتری به دقت ذهنی وجود دارد. زیرا سیل اطلاعات است که از چپ و راست وارد مغز انسان شده و شرایط لحظه به لحظه تغییر میکند. این سرعت بالای اطلاعات و اتفاقات، استرس و خستگی فراوانی به انسان تحمیل کرده و موجب ایجاد مه ذهنی و دید تونلی میشود. به عبارتی انسان توانایی دقت و دید همهجانبه را از دست داده و احتمال خطای ادراکی و رفتاری بالایی دارد. برای اینکه بتوانید هنگام بحران نیز کارایی مغزی درستی داشته باشید، باید بتوانید عضلات ذهنی خود را رها و آزاد کنید. برای این کار:
· مدیتیشن کنید.
هرجا که میتوانید زمانی را به مدیتیشن و رها کردن عضلات مغز خود اختصاص دهید. بله، مغز نیز عضوی از بدن است که در اثر زیاد کار کردن،دچار خستگی و فرسودگی میشود.
· به اشتباهات خود اعتراف کنید.
از اعتراف به اشتباهات نترسید و سعی کنید در این مورد نیز الگویی برای کارکنان خود باشید. هرآنچه را نمیدانید بپرسید و انرژی مضاعف صرف رفع و رجوع اشتباهات احتمالی خود نکنید.
· نظرات و ارزشهای متضاد با خودتان را بپذیرید.
عقاید خودتان را به طور دائم مورد بازنگری و اصلاح قرار دهید و در صورت لزوم بدون خجالت، عذرخواهی کنید.
· دریچههای احساس خود را باز بگذارید.
هنگامی که حالتان خوب نیست و یا زمان سختی را سپری میکنید، کارکنان خود را در جریان قرار دهید. درست است که قرار نیست کارکنانتان حال شما را خوب کرده یا به شما اطمینان خاطر دهند که همه چیز درست خواهد شد. اما فراموش نکنید که شما قبل از مدیر بودن، انسان هستید و اعضای یک تیم هماهنگ، میتوانند با درک شرایط یکدیگر به گذر از مراحل سخت کمک کنند.
· رفتارهای سالم را تشویق کرده و گسترش دهید.
نه تنها خودتان باید بهطور دائم با همسر، پارتنر، دوستان، درمانگرتان در تماس باشید و به درمان و التیام زخمهای روح خود بپردازید، بلکه باید مطمئن شوید که اعضای تیمتان نیز به منابع عملی لازم مثل پول، زمان و امکانات برای خوددرمانگری دسترسی دارند. گفتگو در مورد خود و پرداختن به خود را به صورت یک کار روتین در بین برنامههای تیم خود بگنجانید.
اگر فرهنگ سازمانی شما دارای روحیه رقابتی – فراغتی است، با جدیت در مقابل آن بیاستید. قرار نیست برای گذراندن اوقات فراغت نیز کار خاصی انجام داد. به خودتان و اعضای تیمتان یادآور شوید که قرار نیست دنیا را در اوقات فراغت خود فتح کنیم. میتوان از بستنی خوردن جلوی تلویزیون نیز به حد کافی لذت برد.
· بار استرس را تا جایی که میتوانید زمین بگذارید و با خود حمل نکنید.
برای بدن و مغز هیچ تفاوتی بین دعوای با همسر، ضرب الاجل پرداخت قسط، کامپیوتری که دائم خراب میشود و بچهای که دائم جیغ میزند وجود ندارد. استرس، استرس است و منبع حل و برون رفت از استرس نیز یکی است. بله، مغز انسان. تا جایی که میتوانید عوامل استرسزا را در زندگی خود و کارکنانتان کاهش دهید و به این کار به عنوان نوعی صرفهجویی و سرمایهگذاری روانی نگاه کنید.
شاید به عنوان مدیر نتوانید کار چندانی برای کاهش استرس اعضای تیمتان انجام دهید، اما بهطور قطع میتوانید کارهای زیادی برای بار اضافی نبودن انجام دهید.
افراد به شدت از اینکه ضعیف جلوه کنند یا باهوش به نظر نیایند میترسند. به اعضای تیم خود این اطمینانخاطر را بدهید که هیچ اشکالی ندارد که ضعیف و آسیبپذیر باشند. شما و افراد تیم در کنار آنها خواهید بود.
· از شکستها درس بگیرید.
از شکست نترسید. انسان را ذاتا موجودی پیروز نیافریدهاند که از خودتان توقع شکست نخوردن داشته باشید. تحقیقات ایمی ادمونسون نشان داده در تیمهایی که شکست را عادی جلوه میدهند، هم از شکستهای خود درس میگیرند و هم روشهای جدیدی برای حل مشکلات خود پیدا میکنند. از پیدا شدن مشکل در کار نترسید و سعی کنید تا هر مشکلی که مطرح میشود را با اعضای تیم خود حل کرده و از آن گذر کنید.
سخن پایانی
در شرایط دشوار، افراد بیشتر به دنبال یافتن معنای زندگی میگردند. زیرا جایی که زمانه سخت میگیرد، انسان به دنبال مرهم و امیدی برای ادامه دادن است. با کارکنانتان بهطور منظم در این مورد صحبت کنید و به آنها یادآوری کنید که معنای زندگی را نباید در کار کردن جستجو کنند. بلکه کار، تنها یک پشتوانه برای دیدن و یافتن معنای زندگی است. به دنبال نقاط روشن زندگی باشید و با دیدن آنها و نشان دادنشان به یکدیگر، قوت قلب و امید راه هم باشید.