طراحی شغلی بر اساس عشق به کار
از آنجایی که طی مدت اخیر، بسیاری از افراد به دنبال راهاندازی کسب و کار کوچک خود و یا مسائل و دلایل دیگر، شغل خود را ترک کردهاند، تمام بخشهای اقتصادی به دنبال نیروی جایگزین برای پر کردن سمتها و مشاغل خالی هستند. سازمانها در راستای دستیابی به این هدف، سیاستهای قدیمی و گذشته خود را کنار گذاشته و مشوقهای بیسابقهای مثل دستمزدهای بسیار بالا و یا استخدام پس از بازنشستگی نیز ارائه میدهند. در حالیکه شرکتها و سازمانها به دنبال مطرح کردن پیشنهادهای جذابتری از رقبای خود هستند، نکته و مشکل اساسی را نادیده میگیرند. اینکه کار کردن، کار نمیکند. بله، قرار نیست با پیشنهاد جذاب برای کار، افراد بیشتر و بهتر کار کنند. فراموش نکنیم که طی نظرسنجی کنترل بیماری در سال ۲۰۱۸، ۷۱ درصد از افراد یکی از علائم استرس در محل کار راه گزارش دادهاند. علائمی مثل سردرد، احساس گیجی، تپش قلب و یا اضطرابهای دائمی و این یعنی زنگ هشدار با صدای بلند.
کلید گمشدهای به نام عشق
در طول دوران همهگیری کرونا درد جدیدی بر درد افراد اضافه شد. دو فاکتور مهم تابآوری و مشارکت در پایینترین میزان خود قرار گرفت و هر کدام ۲ درصد کاهش یافت. شاید با خودتان بگویید که خب عدد زیادی نیست، اما این نکته را فراموش نکنید که این فاکتورها قبل از همهگیری نیز بسیار پایین بودند. بنابراین باز نتیجه میگیریم که افزایش حقوق و دستمزد و یا سادهسازی مسیر استخدام قرار نیست دردی را دوا کند. هرچند که این تلاشها و پیشنهادها میتواند به بالا رفتن کیفیت زندگی کارکنان کمک کند، اما طبق جدیدترین نظرسنجی ADPRI هیچ کدام از این موارد در پیشبینی و تضمین حفظ کارکنان، بهبود عملکرد، مشارکت افراد و بالا رفتن انعطافپذیری کارمندان تاثیری ندارد. در رضایت کارکنان هیچ چیز به اندازه پاسخ به این سه سوال اهمیت نداشته و ندارد:
- آیا طی هفته گذشته، هر روز برای شروع کار انگیزه و شور و شوق داشتهام؟
- آیا در محل کار، فرصتی برای انجام کارهای مورد علاقهام و یا کارهایی که در آنها مهارت دارم وجود دارد؟
- آیا روزانه فرصتی برای استفاده از نقاط قوت خودم داشتهام؟
طبق تحقیقات علوم اعصاب و روان و بر اساس دههها تجربه میتوان با قطعیت به این نتیجه رسید که شرکتها و سازمانها فقط زمانی میتوانند به عملکرد بالاتر و تعامل و انعطافپذیری بیشتر کارکنان دست پیدا کنند که بتوانند علاقمندیهای کارکنان را با فعالیتهای شرکت پیوند بزنند؛ که البته باید بدانید بهای این کار در ابتدا گردش مالی کمتر سازمان خواهد بود.
بنابراین برای جلوگیری از ایجاد نوسانات درون سازمانی و جذب و حفظ نیروهای برتر خود فقط یک راه داریم. اینکه به بازسازی مجدد مشاغل، حول یک محور ساده اما قدرتمند بپردازیم: “عشق به محتوای کار”.
شاید به نظرتان این جمله برای توصیف کار کردن، زیادهروی باشد. اما عشق و تمایل افراد به کارشان باید به این سطح برسد تا شما بتوانید اثرات شگفتانگیز و معجزهآسای آن را ببینید و باور کنید.
ایجاد مکانی که همه افراد بتوانند در آنجا عشق به کار را در خود پیدا کنند مستلزم رعایت سه اصل مهم و اساسی است:
-
مهمترین افراد سازمان، کارکنان هستند.
نقطه و محور اصلی شرکت شما کارکنانتان بوده و مهمترین ذینفعان در سازمان و شرکت شما محسوب میشوند. حتی مهمتر از مشتریها یا سهامداران
-
هر نسخهای مخصوص به یک نفر است.
هر کارمند سازمان، فردی منحصر به فرد با علایق، مهارتها و نیازهای خاص خودش است.
-
سازمان را بر روی بستری از اعتماد پرورش و گسترش دهید.
تنها راهی که به کارمندان کمک میکند تا بتوانند عشق و علاقه خود را در محل کار کشف کنند، این است که رهبران و مدیران باید اعتماد را پایه و اساس همه اقدامات و سیاستهای سازمان قرار دهند.
در مقالهای دیگر به طور مفصل به این سه مورد خواهیم پرداخت؛ اینکه چطور آیندهنگرترین شرکتها و سازمانها، شروع به انجام هر یک از این موارد کردهاند. اما در ابتدا بیایید به این موضوع بپردازیم که چرا وجود عشق در محل کار تا این حد مهم و حیاتی است و شرکتها با نادیده گرفتن آن چه چیزهایی را از دست خواهند داد.
چرا عشق؟
آیا تا به حال عاشق شدهاید؟ احساساتی که درونتان جریان داشت را به یاد دارید؟ وقتی عاشق شخص دیگری میشویم، شیمی مغز ما تغییر میکند. با وجود اینکه هنوز علت بیوشیمیایی دقیقی برای عشق رمانتیک پیدا نشده اما به نظر میرسد که معجونی از اکسیتوسین، دوپامین، نوراپینفرین و وازوپرسین عامل اصلی ایجاد این میزان شور و انگیزه در انسان است؛ و عشق در کار چه نقشی دارد؟ تحقیقات نشان میدهد، زمانی که شما مشغول انجام کاری هستید که دوست دارید دقیقا همین کوکتل شورانگیز در مغز شما ترشح میشود و قسمت هیجانانگیز ماجرا اینجاست که کوکتل عشق به کار، یک ماده خوشمزهکننده دیگر نیز دارد. بله، آناندامید که برای شما علاوه بر احساسهای معمول عشق، احساس شادی و شگفتی را نیز به ارمغان میآورد.
شما با استفاده از این معجون جادویی، جهان را با دیدگاه متفاوتی ادراک میکنید. درواقع این کوکتل عملکرد تنظیمی قشر نئوکورتکس مغز شما را کاهش داده و به دنبال آن:
- دیدگاهتان نسبت به خودتان گسترش پیدا میکند.
- ذهنتان برای پذیرش افکار و احساسات جدید آزاد میشود.
- احساسات دیگران را با شدت بیشتری دریافت و ثبت میکنید.
- جزییات را با دقت بیشتری به یاد میآورید.
- کارهای شناختی را سریعتر و بهتر انجام میدهید.
- خوشبینتر، وفادارتر، بخشندهتر و نسبت به اطلاعات و تجربیات جدید بازتر خواهید بود.
شما با عشق به کار فقط موثرتر نخواهید بود، بلکه دستآوردی بسیار بزرگتر خواهید داشت: بدون کمترین فرسودگی، در میان آتش هم میتوانید کار کنید.
مفهوم ساده اما قدرتمند
همانطور که در ابتدا گفتیم سازمانها باید برای جذب و حفظ بهترین افراد به یک بازنگری و طراحی مجدد مشاغل، حول مفهوم عمیق، ساده و قدرتمند “عشق به محتوای کار” بپردازند.
زمانی که افراد مشغول به انجام کارهای مورد علاقه خود هستند، نه تنها کار کردن عاملی برای ایجاد استرس برایشان نخواهد بود بلکه منبع عظیمی از انرژی و انعطافپذیری را نیز در اختیار آنها قرار میدهد. تحقیقاتی که ADPRI در زمینه مشارکت کارکنان انجام داده نشان میدهد افرادی که عشق، قدرت، شادی و هیجان را در کار روزانه خود کشف میکنند به احتمال بسیار بالایی مولدتر خواهند بود و بیشتر از دیگران در شرکت خواهند ماند.
البته منظور این نیست که کار باید منحصرا از عناصر مورد علاقه تشکیل شود و در کل نیز دادهای وجود ندارد که ثابت کند مولدترین و متعهدترین افراد شرکت، هر کاری که انجام میدهند را دوست دارند. با اینحال چیزی که واضح و مشخص است این است که اگر مدیران و رهبران می خواهند کارکنانشان عملکرد بالایی داشته باشند، در سازمان مانده و انعطافپذیر باشند باید به کارکنان خود کمک کنند که در برخی از کارهای روزانه سازمانی، عشق را پیدا کنند.
بر اساس دادههای کلینیک مایو، آستانه مفید میزان عشق به کار ۲۰ درصد است. یعنی تحقیقاتی که بر روی فرسودگی شغلی پزشکان و پرستاران انجام شده نشان میدهد که اگر کمتر از ۲۰ درصد از کارهایی که در طول روز انجام میدهید شامل کارهای مورد علاقهتان باشد، احتمال اینکه فرسودگی شغلی و روانی را تجربه کنید بسیار بیشتر خواهد بود. جالب است بدانید که به نظر نمیرسد با افزایش این میزان درصد علاقهمندی به کار، میزان انعطافپذیری شما بیشتر شود. با اندکی عشق به کاری که در شرکت یا سازمان انجام میدهید، میتوانید مسیرهای بسیار طولانی را طی کنید.
برای بسیاری از ما، حتی پیدا کردن همین میزان عشق به کار نیز بسیار سخت و چالشبرانگیز است. شاید مدیران به هزار و یک دلیل، کار بدون عشق را طراحی کرده و استانداردهایی برای گزینش هر مرحله تعریف کردهاند. دلایلی مثل اینکه کارکنان میتوانند جای دیگری این عشق را پیدا کنند یا اصلا مگر کسی پیدا میشود که به این شغل عشق داشته باشد.
سخن پایانی
نه منصفانه است و نه واقعبینانه که بار مسئولیت ایجاد حس عشق به کار را بر روی دوش کارمندان بگذاریم. هرچند که افراد میتوانند عشق را در مکانهای شگفتانگیزی پیدا کنند. مثل آن کارگر تولیدی که دوست داشت شخصیت هر یک از دستگاههایی که با آنها کار میکرد را کشف کرده و درست قبل از اینکه یکی از آنها تصمیم به خراب شدن بگیرد، وارد عمل شود. یا کارگران معدنی که چالش صد روز بدون کوچکترین حادثه ایمنی را برای خودشان برگزار کرده بودند.
طیف وسیعی از مشاغل و فعالیتها مثل کار در کشتارگاه، رانندههای جاده، خانهداری و… وجود دارند که به اندازه کافی خاص بوده و به عنوان ماده اولیه برای تولید عشق استفاده میشوند. این واقعیت که این مشاغل از دریچه افرادی با علایق و ترجیحات خاص طراحی نشده به این معنی نیست که عشقی در این کارها وجود ندارد.
پس بیاید به سراغ سازمانها برویم؛ زیرا دیگر زمان آن رسیده که در طراحی مشاغل، عشق را در نظر بگیریم. اگرچه امروز هیچ سازمانی نیست که به طور کامل و ایدهآل عشق + کار را پیادهسازی کرده باشد، اما بسیاری از آنها شروع به اجرای سه اصل اصلی کردهاند و این خود مایه دلگرمی بسیار زیاد است.